گفتم گفتی گفت

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین مطالب
تزریق «ناامیدی» در دوران «تدبیر و امید»، خود از نوبرانه‌های روزگار ماست. جالب آنکه پمپاژ گسترده ناامیدی در میان قشر جوان و تحصیلکرده، نه از جانب منتقدین دولت یا به قول اعتدالیون؛ مُشتی «کم‌سواد» و «بی‌شناسنامه» و «از جای معدود تغذیه شده»، بلکه از جانب خود مدعیان «تدبیر و امید» صورت می‌گیرد!
در دورانی که آماج حملات تبلیغاتی رسانه‌های بیگانه علیه جمهوری اسلامی، سعی بر آن دارند تا حس «هرز رفتگی» و «ترس از آینده» را در جوان ایرانی تحریک کنند، در داخل کشور نیز پیدا می‌شوند عده‌ای که به جای بیان حقایق و پاتک به رسانه‌های معاند، آتش بیار معرکه می‌شوند و آب به آسیاب دشمنان ملت می‌ریزند!
 اخیراً روزنامه معلوم‌الحال «شهروند»، وابسته به ارگان دولتی «جمعیت هلال احمر»، با دستاویز قرار دادن تنها یک جمله از کنفرانس خبری معاون دانشجویی سازمان امور دانشجویان، سناریویی تحت عنوان «لشگر شکست‌خورده دانشجویان» کلید زده و می‌نویسد: ««امید آخرین چیزی است که می‌میرد.» نقل است روزی از گابریل گارسیا مارکز می‌پرسند اگر بخواهی یک کتاب صد صفحه‌ای در مورد امید بنویسی، چه می‌نویسی؟  او هم می‌گوید که  ٩٩ صفحه را خالی می‌گذارم و  درسطر آخر از صفحه آخر این جمله را  می‌نویسم؛ حالا انگار برای بیش از نیمی از دانشجویان کشور حتی سطر آخر صفحه آخر هم خالی مانده است چون که بنا بر گفته ابوالفضل ریاضی، معاون دانشجویی سازمان امور دانشجویان: «٦٥‌ درصد دانشجویان ایرانی ناامیدند.» ریاضی گفته که این دانشجویان از همه بیشتر نسبت به شغل‌یابی ناامیدند و ناامیدی در دانشجویان ترم‌های آخر بیشتر است؛ به طوری که در بازار اشتغال چشم‌انداز مثبتی نمی‌بینند و به آینده خودشان خوشبین نیستند.»!
این روزنامه دولتی، براساس عادت مألوف دولتمردان متبوعش، با مقصر دانستن دولت قبل در ناامیدی جوانان تحصیلکرده به شغل‌یابی، ادامه می‌دهد: «سال ٩٢ [سال آخر دولت دهم] بنابر آمار مطالعات سازمان همیاری اشتغال دانش‌آموختگان جهاد ‌دانشگاهی، نرخ بیکاری در بین دانش‌آموختگان رقمی حدود 15/6 اعلام شده بود این درحالی است که نرخ بیکاری در ‌سال 91 حول عدد 10/5‌ درصد می‌گذشت.»!
این روزنامه درحالی مقصر اصلی بیکاری در میان دانشجویان را دولت قبل قلمداد می‌کند که انگار نه انگار همین یکسال پیش بود که علی ربیعی؛ وزیر تعاون، کار و رفاه اجتماعی گفت: «هر پنج دقیقه یک نفر به جمعیت بیکار کشور افزوده می‌شود و متاسفانه میزان بیکاری در فارغ‌التحصیلان دانشگاهی ۲ برابر بیشتر از نرخ بیکاری در کل کشور است.»! (خبرگزاری ایسنا/کُدخبر: 94053016974)جالب‌تر اینکه نگارنده به همین بسنده نمی‌کند و در ادامه داستان سرایی‌هایش با بهره‌گیری از کاراکترهایی مجهول‌الهویه و ناشناس(!) اینچنین روایت می‌کند: سال اول ورود به دانشگاه فکرش را نمی‎کرد، قرار است روزی او هم کِشان‌کِشان برود پشت ساختمان اصلی دانشگاه، سیگارش را روشن کند و تصور کند چقدر همه‌ چیز سیاه است. امیر پسر بزرگ یک خانواده چهارنفری است. ترم سوم بود که از تعداد زیاد ته‌سیگارهای پدرش که می‌افتاد کف بالکن، فهمید که حقوق چند ١٠٠هزاری پدر کفاف خرج‌شان را نمی‌دهد و باید برود دنبال کار. روزی که می‌خواست کارت دانشجویی‌اش را باطل کند، در جواب مسئول دانشگاه شان که پرسیده بود حیف این معدل و استعداد است که دیگر نمی‌خواهد درس بخواند، گفته بود: «درس خوندن زندگیمه اما زندگی بابام برام مهم‌تره»!
نویسنده اما برای سیاه نشان دادن اتمسفر دانشگاهی به مثال فوق بسنده نمی‌کند و راوی قصه پُرغصه دیگریست: «دورتر از بقیه دانشجوها روی نیمکت آخرین آلاچیق حیاط دانشگاه نشسته است. مسعود فرزند آخر یک خانواده  پنج نفره است.  نه سرکار می‌رود  و درآمدی دارد و نه حتی خوب درس می‌خواند. فندک را می‌گیرد زیر سیگارش و می‌گوید: کجا برم کار کنم آخه؟ کار نیست. تو فامیلامون هرکی رو می‌بینی یا بی‌کاره یا خودش یه کاری راه انداخته.» سیگار را که زیر پایش له می‌کند، چشم می‌دوزد به بدن نحیف و سوخته سیگار زیر پاهایش و می‌گوید: «می‌دونی چی می‌خونم؟ مهندسی هوا و فضا.»!
آری. در چشم نویسنده این به اصطلاح گزارش(!) دانشجوی این مملکت فارغ از درس‌خوان یا درس‌نخوان، یا درحال «سیگار» روشن کردن است؛ یا به خاطر «ته سیگار» پدرش، از تحصیل انصراف می‌دهد؛ یا برای التیام درد بیکاری مجدداً فندک را می‌گیرد و به «سیگار» دیگری پناه می‌برد! گویی حتی یک دانشجوی غیرسیگاری هم در این مرز و بوم یافت نمی‌شود!
تیر خلاص این گزارش به امید دانشجوی ایرانی، آنجائیست که اظهار می‌دارد: «امروزه شاید این فضا‌ها برایمان خیلی فضای غریبی نباشد، این روایت کهنه و تکراری برای خیلی از ما تکرار شده که روزی با‌ هزار امید آمدیم به جایی به نام دانشگاه و با دستِ خالی از امید از آن برگشتیم. طبق آماری که از دانشجویان به دست آمده، افسردگی درمیان دانشجویان افزایش پیدا کرده و خودکشی در اوج افسردگی روندی تصاعدی را طی کرده است. حالا هم که اعلام شده، ناامیدی دانشجویان ایرانی به ٦٥‌ درصد رسیده، درحالی ‌که میانگین این رقم در کل دنیا چیزی حدود ٤٠‌ درصد است.»!
فارغ از نقد بیشتر گزارش مذکور، اینک وقت آن رسیده که نگاهی اجمالی بر اظهارات ابوالفضل ریاضی، معاون دانشجویی سازمان امور دانشجویان داشته باشیم. نامبرده در حاشیه جلسه ستاد ساماندهی امور جوانان در جمع خبرنگاران با اشاره به ارائه گزارش آماری سیمای زندگی دانشجویان می‌گوید: «حدود ۱۷ درصد دانشجویان در دانشگاه‌های دولتی قلیان مصرف می‌کنند و مصرف سیگار با آمار ۱۵ درصدی دومین آسیب دانشجویان است. حدود ۷۰ درصد دانشجویان به رشته تحصیلی خود علاقه مندند و تنها ۲۷ درصد نسبت به رشته خود اظهار بی‌علاقگی کردند. در ارتباط با باورهای دینی، بیش از ۹۰ درصد دانشجویان به پروردگار و آخرت باور دارند و معتقدند نیکی‌ها از جانب خداوند است. ۸۰ درصد دانشجویان اعلام کردند که در بجا آوردن نماز اهتمام دارند. در عین حال ۶۵ درصد دانشجویان نسبت به شغل یابی ناامیدند.»
اولین سوالی که پس از شنیدن آمار فوق در اذهان تداعی می‌شود این است که این آمار براساس کدام جامعه هدف و با کدام متُد آمارسنجی صورت گرفته است؟! و ثانیاً؛ آیا نمونه آماری مذکور قابل راستی‌آزمایی و ایضاً تعمیم به کل جامعه قریب به ۵/۴ میلیون نفری دانشجویان کشور خواهد بود؟!
به فرض دریافت جواب قانع‌کننده و پذیرش آمار فوق، چگونه می‌شود یک روزنامه - که اتفاقاً از بیت المال نیز ارتزاق می‌کند! – تنها با فوکوس بر عبارت «۶۵ درصد دانشجویان نسبت به شغل یابی ناامیدند» به عقده‌گشایی علیه جامعه دانشجویی می‌پردازند و در بیان مصادیق، اکثر قریب به اتفاق دانشجویان را «سیگاری» توصیف می‌کند؛ در حالیکه در همین آمار، تنها بر مصرف سیگار در میان 15 درصد از دانشجویان اذعان شده است؟!
مضاف بر این، در همین آمار آمده است که؛ «70 درصد دانشجویان به رشته تحصیلی خود علاقه مندند.» یا «90 درصد دانشجویان به پروردگار و آخرت ایمان دارند.» یا «80 درصد دانشجویان عامل به انجام فریضه نماز هستند.» خب اگر دانشجویی در ناامیدی محض بسر ببرد، دیگر چه نیازی به ابراز علاقه به رشته خود یا ارتباط با خداوند متعال خواهد داشت؟! اگر ایمان به پرودگار و قیامت ناشی از «امیدواری» نیست، پس از چه چیز دیگری نشأت می‌گیرد؟!
از طرفی، درباره ناامیدی 65 درصدی دانشجویان از شغل یابی نیز جای دارد تا این مسئول وزارت علوم دولت یازدهم، یک سوزن به مجموعه وزارتخانه علوم و دولت تدبیر بزند چراکه با گذشت بیش از سه سال از عمر دولت اعتدال، نه تنها معضل بیکاری برطرف نشده که همانطور که از نظر گذشت، هر پنج دقیقه نیز یک نفر از شاغلین به لشگر عظیم بیکاران افزوده شده است! به علاوه، وزارت علوم هم چندان در دامن زدن به این ناامیدی 65 درصدی، بی‌تقصیر نیست. همگان بیاد دارند وزارت علوم دولت تدبیر و امید چگونه با آبروی 3000 دانشجوی بورسیه بازی کرد و شانتاژ «بورسیه و ما ادراک ما البورسیه» را به راه انداخت. شانتاژی که تا به امروز با وجود اثبات بی‌گناهی این دانشجویان، نه تنها پایان نیافته و نخبگان بورسیه شده را به آینده ناامید کرده، بلکه فشارهای ناشی از این سیاسی‌کاری اخیراً باعث شد تا «ایوب آقایی» دانشجوی نخبه و بورسیه دکتری شیمی دانشگاه کاشان، دست به خودکشی بزند!
در عین حال، آمار فوق الذکر درحالی از ناامیدی اکثریت دانشجویان کشور حکایت دارد که رصد میدانی فضای دانشگاهی کشور، خلاف این مدعا را به اثبات می‌رساند. سیل دانشجویان مشتاق برای حضور در «اردوهای جهادی» و «راهیان نور»؛ تکمیل ظرفیت پیش از موعد مساجد دانشگاه‌های سراسر کشور در مراسم «اعتکاف دانشجویی»؛ ثبت نام سالیانه تعداد کثیری از زوج‌های دانشجو برای شرکت در مراسم «ازدواج دانشجویی»؛ مشارکت فعال دانشجویان و عضویت ایشان در تشکل‌های اثرگذاری همچون «بسیج دانشجویی»، «انجمن‌های اسلامی دانشجویان» و...؛ حضور جمع زیادی از نخبگان دانشجویی در «شرکت‌های دانش بنیان» و تلاش در جهت به ثمر رساندن پروژه‌های عظیم علمی و تحقیقاتی کشور؛ همه و همه نشان از وجود روحیه خودباوری و امید در جوان تحصیلکرده و مسلمان ایرانی دارد. حال اگر عده‌ای غربزده و رسانه‌های زنجیره‌ای‌شان بخواهند منکر فضائل دانشجویان ایرانی و امیدواری ایشان به آتیه درخشان نظام اسلامی شوند، تلاشی عبث خواهند کرد چراکه هرگز خاک بر چهره خورشید نتوان پاشید!
در پایان، سؤالی که می‌باید از دولتمردان تدبیر و امید پرسید آن است که چگونه می‌شود روزنامه‌ای منتسب به سازمانی دولتی، تا این حد علیه جوان و دانشجوی ایرانی دست به سیاهنمایی بزند و آه و أسفی از نهاد هیچ دولتمرد غیور و منصفی برنخیزد؟! این تزریق مضاعف گَرد ناامیدی بر جان و ذهن جوان دانشجوی ایرانی، باعث خوشحالی چه کسانی می‌شود و سودش در جیب کدام جریانات سرازیر خواهد شد؟! آیا جز این است که دمیدن بیش از حد در تنور ناامیدی، موجب فرار بیش از پیش مغزها و سرمایه‌های مملکت و گسیل ایشان به مناطق تحت نفوذ «کدخدای جهانخوار» خواهد شد؟! باشد تا پاسخی قانع‌کننده برای این پرسش‌ها بیابیم!

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">