گفتم گفتی گفت

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین مطالب

۸۶ مطلب با موضوع «طنز» ثبت شده است

گفت: دیروز تقریبا همه روزنامه‌های زنجیره‌ای تیترهای اصلی خود را به لغو کنسرت‌های موسیقی اختصاص داده بودند!

گفتم: اولا که به قول وزیر کشور کمتر از یک درصد کنسرت‌ها لغو شده و ثانیا؛ یعنی توی این مملکت غیر از کنسرت‌های موسیقی هیچ مشکل دیگری وجود ندارد. مثلا مشکل بیکاری، گرانی، تورم، رکود و... همه حل شده است؟!
گفت: عمویادگار! خوابی یا بیدار؟!  همه این تیترها و هیاهو برای این است که مشکلات اصلی فراموش شود و از پاسخگویی در برابر وعده‌های بر زمین مانده و انجام نشده طفره بروند!
گفتم: چه عرض کنم؟!  یکی  نصفه‌‌شب به من پیامک زده بود و من با عجله از خواب بلند شدم و فکر کردم اتفاق خاصی افتاده، نگاه کردم دیدم نوشته «بستنی اکبرمشدی شعبه دیگری ندارد»!... خیلی خوشحال شدم که به موقع اطلاع‌رسانی کرده‌اند!

گفت: سخنگوی وزارت خارجه گفته است دو دیپلمات انگلیسی و فرانسوی که به مرزهای غربی کشور رفته بودند، هیچ تخلفی انجام نداده‌اند!



گفتم: پس چرا وقتی قرار بود از آنها درباره حضورشان سؤال شود فرار کردند؟
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: آنها از مناطق مرزی و پایگاه‌های نظامی عکس و فیلم گرفته بودند.
گفت: باز هم چه عرض کنم؟!  اصلا معلوم نیست چرا سخنگوی وزارت خارجه کشورمان، به جای دفاع از منافع کشور، در پی تبرئه دیپلمات‌های انگلیس و فرانسه است؟!
گفتم: وکیل مدافع یکی از افراد شرور که دست به دزدی و چاقوکشی و ده‌ها تخلف دیگر زده بود، در دادگاه‌ خطاب به قاضی می‌گفت؛ قربان، این موکل بنده، آدم بسیار شریف و قانون‌گرا و پاکدستی است و... در این حال متهم برخاست و با عصبانیت به وکیل مدافع خودش گفت؛ مرد حسابی!  پول وکالت را از من گرفته‌ای، چرا داری از یک نفر دیگر دفاع می‌کنی؟!

گفت: دولت توصیه کرده است که همه دستگاه‌های دولتی باید به شدت از «افراط» و «تفریط» پرهیز کنند.

گفتم: خب! این که دستورالعمل خوبی است.
گفت: توصیه شده به همان اندازه که باید نسبت به هرگونه نفوذ و سوءاستفاده از موقعیت‌ها هوشیار باشیم، باید مراقبت کنیم راه‌های استفاده کامل و مفید از فرصت‌های روابط علمی و اقتصادی بسته نشود.
گفتم: ولی تا حالا که به برکت برجام! راه‌های استفاده از روابط اقتصادی بسته شده است و درعوض راه ورود و نفوذ از طریق FATF و استارت آپ و ورود خودروهای لوکس و اشرافی و... باز است!
گفت: بیش از 300 هیئت اروپایی به ایران آمده‌اند ولی کمترین سرمایه‌گذاری نکرده‌اند اما، در عوض شرکت‌های نمادین غرب مثل «KFC» و «ورساچه» به کار مشغول شده‌اند. به نماینده رئیس‌جمهور برای سازمان ملل ویزا نمی‌دهند و می‌گویند تروریست است! اما مدیر سرویس جاسوسی فرانسه به عنوان سفیر در کشورمان پذیرفته می‌شود!
گفتم: یارو زنگ زد به یکی از آموزشگاه‌های کنکور و گفت می‌خواهم به عنوان راهنمای کنکور استخدام شوم. پرسیدند؛  رتبه کنکور خودت چند بوده است؟  جواب داد؛ ششصد و پنجاه و هفت هزار؛ طرف گفت؛ از همین حالا استخدام هستی! بیا و بگو چگونه درس خوانده‌ای که داوطلبان کنکور عکس آن را عمل کنند!

گفت: این روزها، برخی از حامیان دولت می‌گویند؛ مشکلات موجود در دور دوم ریاست‌جمهوری آقای روحانی حل می‌شود!

گفتم: اول قرار بود طی 100 روز حل شود، بعد گفتند یکسال بعد حل می‌شود و سپس اعلام کردند بعد از اجرایی شدن برجام حل می‌شود و حالا وعده دور دوم ریاست‌جمهوری آقای روحانی را می‌دهند!
گفت: مادام که برخی از اصحاب فتنه و تعدادی از مدیران نجومی در دستگاه‌های دولتی مشغول به کارند، بعید است بگذارند مشکلات مردم حل شود!
گفتم:  پس چرا، این وعده‌ها را می‌دهند؟
گفت: چه عرض کنم؟ شاید می‌خواهند با این وعده‌ها مردم را لااقل برای مدتی خوشحال کنند؟
گفتم: مرفهان بی‌درد که غمی ندارند اما، خوشحالی مستضعفان باید واقعی باشد... می‌گویند شخصی می‌خندید و  غش و ریسه می‌رفت، گفتند؛ معلوم است که خیلی خوش میگذره؟ جواب داد؛ نه بابا!  پشه کف‌ پایم را نیش زده، 3ثانیه می‌خارانم و نیم ساعت از قلقلک می‌خندم!

گفت: دیروز در همایش سالگرد تاسیس شرکت گاز گفته شد که برجام برای ما عزت آورده است!

گفتم: ولی دولتمردان محترم برجام را «آفتاب تابان»، «فتح‌الفتوح»، گشایش اقتصادی، ایجاد اشتغال، سرمایه‌گذاری خارجی در ایران، خروج از رکود، لغو تحریم‌ها و... معرفی می‌کردند، حالا که هیچکدام از آنها تحقق نیافته، می‌گویند برجام عزت آورده است.
گفت: مصادره 2 میلیارد دلار دارایی ایران، باقی ماندن تحریم‌ها، وضع تحریم‌های جدید، خودداری غرب از دادن ویزا به نماینده معرفی شده رئیس‌جمهور برای سازمان ملل، درشت‌گویی‌های پی در پی مقامات آمریکایی علیه ایران، کاهش شدید قیمت نفت، اهانت‌های دولت‌ فکسنی آل‌سعود که بدون اجازه آمریکا آب نمی‌خورد علیه کشورمان، برچیدن بخش اعظم سانتریفیوژها، بتن‌ریزی در نیروگاه اراک و... عزت است؟! کدام عزت؟!
گفتم: چه عرض کنم؟!  شاید منظورشان برادر عزیزمان آقای عزت‌الله ضرغامی است!  ولی وجود شریف ایشان قبل از برجام هم بوده است و انشاءالله تا صد و بیست سال دیگر هم سایه‌شان مستدام خواهد بود.

گفت: معاون پارلمانی جدید رئیس‌جمهور گفته است «فقط باید صدای دولت و رئیس‌جمهور در مجلس شنیده شود.»!

گفتم: پس وظیفه نظارتی مجلس چه می‌شود؟!
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: با این حساب دیگر چه نیازی به مجلس وجود دارد؟ و مسئله تفکیک قوا چه خواهد شد؟!
گفت: باز هم چه عرض کنم؟! ایشان گفته است؛ سوالات بی جای نمایندگان آرامش دولت را برهم می‌زند و مانع کار آنها خواهد شد!
گفتم: سوالات نمایندگان مانع کار دولت می‌شود یا مانع بیکاری آنها؟!
گفت: باز هم چه عرض کنم؟!
گفتم: خانمی در سینما، یواشکی به همسرش گفت: ببین! این بغل‌دستی تو حسابی به خواب فرو رفته و همسرش با عصبانیت گفت؛ به جهنم! حالا چرا مرا بیدار کردی؟!

گفت: خانم «ترزا می» نخست‌وزیر جدید انگلیس در اولین نطق خود در پارلمان این کشور گفته است «من از فشار دادن دکمه سلاح هسته‌ای هیچ ترسی ندارم»!

گفتم: روز اول کارش بوده، قمپز درکرده و خواسته نمایندگان مخالف در داخل و دشمنان بیرونی انگلیس را بترساند!
گفت: ولی خودش اگر سوسک ببیند از ترس سکته می‌کند.
گفتم: پیر‌زن با اینکه یک پایش لب گور است، ادای آدم‌های درست و حسابی و قدرتمند را درآورده!
گفت: آخه کدام آدم احمقی، تهدیدهای او را جدی می‌گیرد و باور می‌کند!
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو رفته بود باغ وحش، جلوی قفس میمون ادا در‌می‌آورد، میمونه بهش میگه؛ به جای اینکه ادا دربیاری و اطوار بریزی بگو چطوری فرار کردی که من هم فرار کنم!

گفت: قبلا اعلام شده بود که تعداد مدیران متخلف چند صد نفر بیشتر نیست!

گفتم: چند صد نفر؟!... یک نفر هم زیاد است.
گفت: البته به تازگی اعلام شده که تعداد آنها انگشت‌شمار است!
گفتم: کدامیک از مخلوقات چند صد تا انگشت دارد؟!
 گفت: تا آنجا که عقل من می‌رسد فقط هزارپا...
گفتم: پس خیالت راحت باشد که برخورد با آنها به هیچوجه امکان‌پذیر نیست!
گفت: چرا؟!
گفتم: برای اینکه از همدیگر حمایت می‌کنند.
گفت: خب! از یکدیگر حمایت کنند! این چه مانعی می‌تواند برای برخورد با آنها باشد؟
گفتم: مرد حسابی! هزارپاها وقتی همدیگر را بغل کنند، تبدیل به زیپ می‌شوند و باز کردن آنها کار حضرت فیل است!

گفت: چه خبر؟

گفتم: سخنگوی فراکسیون امید در مجلس گفته است از ابزار تذکر و سؤال و تحقیق و تفحص درباره حقوق‌های نجومی استفاده می‌کنیم.
گفت: بعد از چند هفته که از ماجرا می‌گذرد تازه فراکسیون امید از خواب بیدار شده و دراین‌باره موضع گرفته است؟!
گفتم: خب! برای اینکه صاحبان حقوق‌های نجومی از خودشان هستند.
گفت: ولی یک طوری حرف می‌زنند که انگار نه انگار این ماجرای زشت، دست‌درازی آشکار به حق مردم و سوءاستفاده از بیت‌المال است!
گفتم: چه عرض کنم؟! به یارو گفتند، متوجه شدی دیشب زلزله اومد؟ گفت؛ نه!  متاسفانه، من روم اون‌طرف بود!

گفت: مدعیان اصلاحات می‌گویند؛ مدیرانی که حقوق‌های نجومی دریافت کرده‌اند، اگر به بخش خصوصی می‌رفتند، چند برابر همین حقوق کلان را دریافت می‌کردند!

گفتم: «مرغی که انجیر می‌خوره نوکش کجه»! مرد حسابی این مدیران چه تخصص و هنر برجسته‌ای دارند که اگر بروند، چند برابر حقوق می‌گیرند؟!
گفت: چه عرض کنم؟ باید پرسید پس چرا چسبیده‌اند و نمی‌روند؟!
گفتم: شخص بدصدایی در یک مسجد اذان می‌گفت؛ اهل محل می‌خواستند اذان گفتن را به یک آدم خوش صدا بسپارند ولی طرف قبول نمی‌کرد و... بالاخره 15 دینار به او دادند که برود و رفت... چند سال بعد یکی از مسجدی‌ها او را دید و حال و احوالش را پرسید؛ یارو گفت: با شما خیلی ارزان حساب کردم. الان جایی هستم که حاضرند 150 دینار بدهند تا دیگر اذان نگویم ولی قبول نمی‌کنم!

گفت: در خبرها آمده که آل‌سعود برای خروج از جنگ یمن در به‌در دنبال میانجی می‌گردد.

گفتم: حیوون‌های زبون بسته فکر می‌کردند ظرف یک هفته یمن را اشغال می‌کنند و حالا که نتوانسته‌اند هیچ غلطی بکنند، به فکر خروج از جنگ افتاده‌اند!
گفت: قتل عام مردم عادی و کشتار کودکان در یمن، آل‌سعود را بدجوری در همه دنیا و مخصوصاً در جهان اسلام سکه یک پول کرده است.
گفتم: هنوز دوران اصلی سقوط و فلاکت آل‌سعود و تاوان پس دادن به خاطر جنایت‌های هولناکی که مرتکب شده، در پیش است.
گفت: وزیر خارجه سعودی به طور تلویحی از قول دربار آل‌سعود به غلط کردن افتاده!
گفتم: با «غلط کردم»! و «ببخشید»! که جنایات آل‌سعود جبران نمی‌شود... صاحبخانه دزدی را هنگام سرقت دستگیر کرد. دزد گفت؛ ببخشید! غلط کردم... خوردم! صاحبخانه گفت؛ من به خورد و خوراکت کاری ندارم. چرا اومدی دزدی کنی؟!

گفت: تازه چه خبر؟

گفتم: دولت آمریکایی مصر، حکم اعدام «محمد مرسی» رئیس‌جمهور سابق مصر را تائید کرد.
گفت: محمد مرسی که با انقلاب مردم مصر به ریاست‌جمهوری رسیده بود دولت کودتایی مصر چگونه جرأت کرده حکم اعدام برای او صادر کند؟!
گفتم: با انقلاب مردم مصر سرکار آمده بود ولی به جای اینکه انقلابی عمل کند، به آمریکا اعتماد کرد و برای شیمون ‌پرز نماینده ویژه فرستاد، و عوامل آمریکا را به حاکمیت راه داد و... نهایتا با کودتای آمریکایی برکنار شده و به زندان افتاد.
گفت: به این می‌گویند، «آخر و عاقبت اعتماد به آمریکا»!
گفتم: گرگی با یک شتر طرح دوستی ریخته بود، یک روز که شتر از خانه بیرون رفته بود، آقاگرگه بچه‌های شتر را خورد و هنگامی که شتر به خانه بازگشت با گریه به او گفت؛ متاسفانه امروز دو تا از بچه‌ها را یک حیوان درنده، خورده است! شتر با نگرانی گفت؛ بچه‌های من یا بچه‌های تو را؟ و گرگ گفت؛ من و تو نداریم!  دو تا از همان پا پهن‌ها را دریده است!

گفت: آمریکایی‌ها می‌گویند نتیجه برجام برای ایران همین است که بوده و اگر چیزی بیشتر می‌خواهند باید امتیاز جدید بدهند و در سیاست داخلی و خارجی خود هم تجدیدنظر کنند.

گفتم: حالا همین که تا به حال بوده چیست؟
گفت: به قول رئیس بانک مرکزی «تقریبا هیچ» ... تحریم‌ها که برداشته نشده، دارایی‌های مسدود شده که دریافت نشده، ارتباط بانکی برای تجارت هم که برقرار نشده و...
گفتم: ولی سانتریفیوژهای ما از 20 هزار دستگاه به 8 هزار کاهش یافته، غنی‌سازی 20 درصد را متوقف کرده‌ایم، راکتور اراک را بتن ریخته‌ایم،  9700 کیلو اورانیوم غنی شده را از کشور خارج کرده‌ایم و...
گفت: پس چرا حامیان برجام، به جای اینکه بر سر آمریکا فریاد بکشند و عهدشکنی و کلاهبرداری شیطان بزرگ را ملامت کنند، به منتقدان حمله می‌کنند و دق و دلی خود را سر آنها خالی می‌کنند؟!

گفتم: چی بگم؟! یارو می‌گفت این تزریقاتچی‌ها یک جوری به آدم آمپول می‌زنند که انگار 90 درصد مشکلات آنها تقصیر ماست!

گفت: وزیر اقتصاد گفته است حقوق‌های چند ده میلیونی مدیران، میراث دولت قبل است!

گفتم: یعنی طی 3 سال گذشته که دولت یازدهم سرکار آمده است، همه ماهه حقوق 80 میلیونی برخی از مدیران این دولت را دولت قبلی پرداخت کرده است؟!
گفت: ظاهرا آن‌قدر برای ماست مالی کردن حقوق میلیونی مدیران عجله داشته‌اند که فراموش کرده‌اند این مدیران 3 سال است که دارند در دولت یازدهم حقوق 80 میلیون تومانی دریافت می‌کنند.
گفتم: اگر پرداخت حقوق 80 میلیونی بد است - که بد است - چرا دولت یازدهم جلوی آن را نگرفته و اگر خوب است - که خوب نیست - چرا بهانه می‌آورند و آن را به گردن دولت قبلی می‌اندازند؟!
گفت: چه عرض کنم؟! چی شده که همین دولت، ساخت مسکن مهر را که کار دولت قبلی و به نفع مردم بود متوقف کرده ولی پرداخت حقوق 80 میلیونی را که فقط به نفع مدیران خود این دولت است ادامه داده است؟!  یعنی همه این مسائل را فراموش کرده‌اند؟!
گفتم: تا حالا فکر می‌کردیم که قطار دچار سخت‌ترین نوع آلزایمر است چون پشت سر هم می‌گوید «هُو‌هو» و بلافاصله خودش می‌پرسد «چی؟چی؟»!

گفت: قائم‌مقام حزب اعتماد ملی گفته است؛ «امام می‌فرمودند نهضت زنده است تا هاشمی زنده است»!

گفتم: باز هم که سخن حضرت امام(ره) را تحریف کرده‌اند. امام می‌فرمودند «هاشمی زنده است چون نهضت زنده است».
گفت: حالا چه فرقی می‌کند؟!
گفتم: مرد حسابی! مفهوم کلام واقعی امام این است که زندگی هاشمی به نهضت بستگی دارد ولی مفهوم تحریف شده آن، این است که ادامه نهضت به هاشمی بستگی دارد!
گفت: یعنی این آقایان فکر می‌کنند که مردم بیانات امام(ره) را فراموش کرده‌اند و هیچکس متوجه تحریف سخنان  ایشان نمی‌شود؟
گفتم: تحریف می‌کنند و بعد از آن که دیگران متوجه شدند، دست به توجیه می‌زنند... یارو برای فرار از خدمت سربازی خودش را نابینا جا زده بود و پزشک مربوطه هم ورقه معافیت او را امضاء کرد. اما همان شب یارو رفته بود سینما که متوجه شد پزشک نظام وظیفه کنارش نشسته است. دستش را کورمال کورمال به زانوی او زد و پرسید؛ آقا ببخشید! این اتوبوس کجا می‌رود؟!

گفت: مگر نمی‌گفتند که با اجرای برجام همه مشکلات اقتصادی حل می‌شود و تجارت رونق می‌گیرد و...

گفتم: می‌گفتند حتی آب خوردن مردم هم به برجام وابسته است و برجام آفتاب تابانی است که بر همه می‌تابد و رونق و آسایش می‌آفریند و...
گفت: پس چرا حالا دنده عقب گرفته‌اند و می‌گویند قرار نبود که برجام مشکلات اقتصادی را حل کند!
گفتم: ولی نزدیک به سه سال است که مردم را در انتظار اجرای برجام نگه داشته‌اند، پس آنهمه وعده و وعید چه می‌شود؟!
گفت: حتما یک راه‌حل جدیدی در آستین دارند!
گفتم: مادری با دلهره به پزشک زنگ زد و گفت؛ آقای دکتر! بچه‌ام یک مداد قورت داده است. دکتر گفت؛ نگران نباشید، الان می‌آیم. مادر پرسید؛ تا شما برسید چه کنم؟ و دکتر گفت؛ جای نگرانی نیست، با خودکار بنویسید!

گفت: این خانم فائزه هاشمی غیر از اینکه دختر آقای هاشمی‌رفسنجانی است، چه ویژگی و ارزش دیگری دارد؟

گفتم: هیچ!
گفت: پس چرا حزب کارگزاران این خانم هیچ و پوچ را عضو مرکزیت خود کرده است؟!
گفتم: چون دختر آقای هاشمی است.
گفت: آقای هاشمی که بهائیت را یک حزب صهیونیستی و بهائی‌ها را پادوی اسرائیل می‌داند، پس چرا فائزه هاشمی از آنها دفاع می‌کند!
گفتم: می‌خواهد هر طور شده مورد توجه قرار بگیرد! یارو از بیکاری حوصله‌اش سر رفته بود، محکم زد پس کله خودش و بعد با خودش گفت؛ مثل اینکه بالاخره یکی پیدا شده که یادی از ما بکنه، برم ببینم کیه در می‌زنه!

گفت: اعلام کرده بودند مبلغ زیادی از حقوق 87 میلیون تومانی مدیر بیمه، معوقات بوده که به وی پرداخت شده بود.

گفتم: اگر معوقات بوده و پرداخت قانونی بوده چرا آن را به بیت‌المال برگردانده‌اند؟!
گفت: چه عرض کنم؟! گفته‌اند این مبلغ حق وی بوده و اگر از بیمه برود در بخش خصوصی خیلی بیشتر از اینها حقوق می‌گیرد!
گفتم: اگر حقش بوده پس چرا رئیس سازمان بیمه مرکزی عذرخواهی کرده و استعفا داده است؟!
گفت: می‌گویند کاری که برعهده این مدیر بود،‌ بسیار سخت و طاقت‌فرسا بوده است.
گفتم: یارو اسم جوجه‌کباب را گذاشته بود «غم» و اسم کباب بره را گذاشته بود «غصه» و پیش همکارانش می‌گفت؛ اگر بدانید که من همه روزه چه غم و غصه‌ای می‌خورم؟!

گفت: مگر ادعا نمی‌کردند که با توافق هسته‌ای، سایه شوم جنگ را از سر ملت کوتاه کرده‌اند؟!

گفتم: البته که ادعا می‌کردند.
گفت: اما، وندی شرمن، مقام ارشد مذاکره‌کننده آمریکا در مصاحبه اخیر خود گفته است اصلا مسئله جنگ مطرح نبوده است.
گفتم: بر فرض که مطرح هم بود، آمریکا توان هیچ غلطی را ندارد و سال‌هاست که به جنگ نیابتی روی آورده است.
گفت: پس آقایان از سایه کدام جنگ خبر داده بودند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟!  دو تا شیره‌ای در دو طرف اتاقی نشسته و خرما می‌خوردند و هسته خرما را به سوی یکدیگر پرتاب می‌کردند. پلیس وارد اتاق شد و پرسید چه می‌کنید؟ گفتند؛ هیس! مواظب باش! مگر نمی‌بینی که مشغول جنگ هشته‌ای هستیم!

گفت: مدعیان اصلاحات اعلام کرده‌اند که قرار است برای نمایندگان اصلاح‌طلب مجلس دهم یک «پارلمان سایه» تشکیل بدهند.

گفتم: چرا؟! وقتی آنها خودشان وکیل هستند، دیگر به وکیل و وصی چه نیازی دارند؟!
گفت: مدعیان اصلاحات می‌گویند نمایندگان طرفدار آنها که به مجلس راه یافته‌اند، افرادی بی‌تجربه و فاقد توانمندی‌های لازم هستند و باید از بیرون مجلس مدیریت شوند.
گفتم: نمایندگان اصلاح‌طلب مجلس دهم چگونه این اهانت را تحمل می‌کنند؟!
گفت: چه عرض کنم؟! مدعیان اصلاحات به آنها فهمانده‌اند که توان و ظرفیت لازم برای نمایندگی را ندارند و باید از بیرون مدیریت شوند.
گفتم: یارو مریض شده بود، خانواده‌اش به اورژانس زنگ زدند، آمبولانس آمد، همه سوار شدند و به بیمارستان رفتند، پزشک پرسید: پس مریض کجاست؟ گفتند: حالش خوب نبود، توی خونه موند! پزشک گفت: آمبولانس را برای مریض فرستاده بودیم، اگر قرار بود شما بیایید که باید خودتان تاکسی می‌گرفتید!