گفتم گفتی گفت

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین مطالب

۸۶ مطلب با موضوع «طنز» ثبت شده است

گفت: امروز در مراسم روز کارگر بار دیگر گفته شده است؛ آنهایی که در سایه تحریم‌ها زندگی راحتی داشتند از برجام ناراحت هستند و می‌گویند چرا با رفع تحریم‌ها زندگی راحت ما را برهم زده‌اید!

گفتم: اولاً؛ مگر تحریم‌ها برداشته شده است که به قول آنها، کاسبان تحریم عصبانی باشند؟!
گفت: البته که برداشته نشده و چند تحریم جدید هم اضافه شده است.
گفتم: ثانیاً؛ این چه حسابی است که کاسبان تحریم اینهمه اعتراض دارند که چرا تحریم‌ها لغو نشده است؟ چون کاسبان تحریم باید موافق ادامه تحریم‌ها باشند تا به قول آقایان کاسبی و زندگی آرام آنها به هم نخورد.
گفت: با این حساب مثل اینکه همه کارهای دنیا وارونه شده است!
گفتم: چه عرض کنم؟! شخصی روزنامه را وارونه به دست گرفته بود، یکی پرسید چه خبر؟ گفت؛ خبر مهمی نیست فقط یک کامیون چپ کرده!

گفت: یاسر هاشمی از روزنامه‌نگاران محکوم به جاسوسی و اقدامات ضد امنیتی آنها دفاع کرده است!

گفتم: دفاع ایشان از کسانی که به کشورشان و مردم وطن‌خویش خیانت کرده‌اند با چه انگیزه‌ای صورت گرفته؟
گفت: ادعا می‌کند، من از پرونده آنها خبر ندارم ولی می‌گوید؛ مگر چند روزنامه‌نگار چگونه می‌توانند به امنیت یک کشور قدرتمند مثل ایران خدشه وارد کنند؟! آیا محکومیت آنها به معنای تنزل جایگاه امنیتی نظام نیست؟
گفتم: مگر کلاهی و کشمیری که با انفجار در حزب جمهوری اسلامی و دفترنخست وزیری، دهها تن از عزیزان کشورمان را به شهادت رساندند، در مقابل عظمت و اقتدار جمهوری اسلامی ایران عددی بودند؟ اساساً جاسوسی و اقدامات ضد امنیتی کار آدم‌های حقیر است.
گفت: یعنی با توجه به نظر یاسر هاشمی، کلاهی و کشمیری و یا فلان عامل داعشی و فلان تروریست و... باید به حال خود گذاشته شوند و بازداشت آنها به معنی تنزل جایگاه امنیتی نظام است؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! این بنده خداها فقط از رانت وابستگی خانوادگی استفاده می‌کنند و معنی اینگونه مسائل را چه می‌دانند... شخصی مدیر رستوران را صدا کرد و با عصبانیت گفت؛ این سوسک در ظرف سوپ چه می‌کند؟! و مدیر رستوران گفت؛ ای آقا! مگه این سوسک چقدر سوپ می‌تواند بخورد که شما اعتراض می‌کنید؟!

گفت: آقای هاشمی در دیدار تعدادی از اعضای خانه کارگر گفته است؛ کسانی که قبلا تحریم‌ها را نعمت خدا می‌دانستند، تلاش می‌کنند آن را برگردانند!

گفتم: اشاره نکردند که چه کسانی تحریم‌ها را نعمت خدا می‌دانستند؟!
گفت: احتمالا همان که در یک قرارداد نفتی میلیون‌ها دلار رشوه گرفته بود و در تماس با فلان ضدانقلاب فراری که نوارش هم موجود است از او خواسته بود با وزارت خزانه‌داری آمریکا تماس بگیرد و از آنها بخواهد که تحریم‌ها، علیه ایران را افزایش بدهند.
گفتم: او که از نزدیکان خود آقای هاشمی است.
گفت: شاید هم منظورش فتنه‌گرانی است که روزنامه آمریکایی لس‌آنجلس‌تایمز در مهرماه 89 فاش کرده بود که به اوباما نامه نوشته و خواستار تحریم‌های فلج‌کننده علیه ایران شده بودند.
گفتم: آنها هم که از هم‌حزبی‌های خود آقای هاشمی هستند.
گفت: باید به بعضی‌ها گفت؛ وقتی برای اینهمه مشکلی که برای مردم آفریده‌اید جوابی ندارید، دیگر چرا فرافکنی می‌کنید؟
گفتم: چه عرض کنم؟! طلبکاری نزد بدهکار رفته و طلب خود را مطالبه کرد، و بدهکار به جای پرداخت بدهی خود، شروع به ناسزا گفتن کرد. طلبکار گفت؛ اگر طلبم را نمی‌دهی دیگر چرا فحش می‌دهی؟ و بدهکار گفت؛ می‌خواستم حالا که تا اینجا آمده‌ای، دست خالی برنگردی!

گفت: مگر قرار نبود بعد از اجرایی شدن برجام مبلغ 150 میلیارد دلار از دارایی‌های مسدود شده ایران به کشور بازگردد؟

گفتم: قرار بود ولی جان کری می‌گوید فقط 3 میلیارد دلار بازگردانده می‌شود.
گفت: حالا این 3 میلیارد دلار را بازگردانده‌اند؟
گفتم: نه فقط نداده‌اند بلکه 2 میلیارد دلار از همان دارایی‌های بلوکه شده را هم هپل‌هپو کرده و بالا کشیده‌اند.
گفت: پس آن همه وعده‌ و وعید درباره گشایش اقتصادی و بازگرداندن دارایی‌ها و لغو تحریم‌ها و گشایش سوئیفت و روابط تجاری و... چی؟ پس آمریکا کی می‌خواهد به وعده‌هایش عمل کند؟
گفتم: چه عرض کنم؟!  قاضی از آدم قالتاقی که حسابی مردم را سرکیسه کرده و اموالشان را بالا کشیده بود پرسید؛  بالاخره کی می‌خواهی بدهی خودت را بپردازی؟  و یارو گفت؛ جناب قاضی!  اجازه بدهید پسرم از راه برسد تا همه قرض‌هایم را پرداخت کنم! قاضی پرسید؛ خب، پسرت کجاست؟ کی می‌رسد؟ و یارو گفت؛ نمی‌دانم! چون هنوز ازدواج نکرده‌ام!

گفت: مدیرکل امور بین‌الملل بانک مرکزی گفته است؛ اجازه نمی‌دهند پول حاصل از فروش نفت به کشورمان منتقل شود و باید آن را به واردکنندگان و بانک‌ها اختصاص بدهیم.

گفتم: یعنی اجازه گشایش «ال‌سی» نمی‌دهند! ولی آقای رئیس‌جمهور گفته بود که در اولین روز اجرای برجام هزار ال‌سی گشایش یافته است!
گفت: البته بعداً اعلام کردند که قرار بوده گشایش یابد!
گفتم: ولی چند هفته قبل بانک مرکزی همه خبرنگاران را به اتاق سوئیفت دعوت کرد که نشان بدهد سوئیفت باز شده!
گفت: سوئیفت مثل ارتباط تلفنی است و به معنای پذیرش ال‌سی و تبادل بانکی نیست.
گفتم: ای دل غافل!... یارو زنگ زد به فلسطین، شخصی از آن طرف گوشی را برداشت و یارو پرسید؛ آنجا فلسطین است؟ طرف جواب داد؛ بله بفرمائید!  و یارو گفت؛ خیلی عجیبه! پس چرا شایع کرده‌اند که فلسطین اشغاله؟! الان که داره بوق آزاد می‌زنه!

گفت: دولت در سمنان به منتقدان حمله کرده که چرا پیروزی بزرگ برجام را نمی‌بینند؟

گفتم: ولی همین دولتمردان دست‌اندرکار اذعان می‌کنند که برجام تقریباً هیچ دستاوردی نداشته است و می‌گویند در حالی که ایران همه تعهداتش را انجام داده، آمریکا به هیچ یک از تعهدات خود عمل نکرده است.
گفت: ایشان گفته است؛ چرا باید توان ایران را دست کم بگیریم؟!
گفتم: باز هم، همین دولتمردان هستند که توان ایران را در حد تولید آبگوشت بزباش معرفی می‌کنند و می‌گویند باید از خارج مدیر وارد کنیم و آمریکا را کدخدا می‌دانند و...!
گفت: خطاب به منتقدان گفته‌اند «غیرت و تعصب دینی شما کجا رفته است»؟!
گفتم: خب! اگر غیرت و تعصب دینی در میان بود که، چوب حراج به تأسیسات هسته‌ای کشورمان نمی‌زدند، در مقابل عهدشکنی آمریکا مقاومت می‌کردند، اجازه چپاول 2 میلیارد دلار از دارایی‌های مسدود شده را نمی‌دادند و...
گفت: نمردیم و معنی غیرت را هم فهمیدیم! حالا این غیرت مورد نظر آقایان دقیقاً در کجای کار است؟! 
گفتم: چه عرض کنم؟!... از شخصی که قرار بود کاری را ظرف 2 ساعت انجام بدهد ولی چند ساعت از موعد مقررگذشته بود و هنوز هیچ کاری نکرده بود، پرسیدند؛ ساعت چنده؟ و طرف با عصبانیت گفت؛ ساعت به چه دردی می‌خوره؟ آدم باید غیرت داشته باشه!

گفت: دیروز، وزارت خارجه گزارش روند اجرایی برجام را به مجلس ارائه کرد.

گفتم: ولی دو روز قبل آقای سیف به همه گزارش داده و اعلام کرده بود که برجام تاکنون تقریبا هیچ دستاورد اقتصادی برای ایران نداشته است.
گفت: ظاهرا گزارش وزارت خارجه برای خنثی کردن اظهارات آقای سیف است و همه تقصیرها را به جای آمریکا به گردن ایران انداخته و نوشته است؛ «بزرگ‌ترین مشکل و چالشی که برجام با آن مواجه است، یک فضای اعتماد بخش و اطمینان ساز در کشور برای طرف‌های خارجی است»!
گفتم: خود شرکت‌های اروپایی می‌گویند آمریکا به ما اجازه معامله با ایران نمی‌دهد و آمریکایی‌ها هم با صراحت از مجازات‌های سنگین شرکت‌های معامله‌کننده با ایران خبر داده‌اند.
گفت: یعنی هر چه تقصیر هست بر گردن ایران و مردم آن است؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! آن قدیم ندیم‌ها، شخصی وارد بازار شد و افسار الاغش را به نرده‌ای بست و وارد مغازه‌ای شد. وقتی بازگشت الاغش را دزدیده بودند. یکی گفت؛ چرا الاغت را به نرده بستی؟ دیگری گفت؛ چرا افسارش را محکم نبستی؟... و صاحب الاغ گفت؛ یعنی همه تقصیرها به گردن من است و آقای دزد هیچ تقصیری ندارد؟!

گفت: بالاخره نفهمیدیم که این «آفتاب تابان برجام»! به کجا تابیده و کدام نقطه را روشن کرده است؟!

گفتم: اختیار دارید! 9700 کیلو اورانیوم غنی شده کشورمان که حاصل زحمت 10 ساله دانشمندانمان بود را از بین برده است. قلب راکتور اراک را بیرون آورده! 12 هزار سانتریفیوژ را از حرکت انداخته است و...
گفت: اینها که می‌گویی همه به نفع آمریکاست. آفتاب تابان برای ما چه آورده است؟ یعنی تحریم‌ها رفع شده؟ پول‌های مسدود شده را برگردانده‌اند؟ سوئیفت برقرار شده؟ و...؟!
گفتم: نه! نوچ...
گفت: پس این دیگر چه نوع آفتاب تابانی است؟ 
گفتم: چه عرض کنم؟! از شخصی پرسیدند، این چه پرنده‌ای است که بال دارد اما پرواز نمی‌کند، پا دارد، اما راه نمی‌رود، نوک دارد اما دانه نمی‌خورد!... طرف گفت؛ تا حالا چنین پرنده‌ای ندیده‌ام، خودت بگو این چه پرنده‌ای است؟ و یارو گفت؛ پرنده مرده!

گفت: «برجام یک» چه دستاوردی داشته است که می‌گویند قرار است «برجام 2» هم انجام شود؟

گفتم: آنچه تاکنون از «برجام یک» مشاهده شده هزینه‌های سنگین آن و امتیازهای نقدی است که داده‌ایم و آنچه تاکنون دیده نشده، تحقق وعده‌های نسیه‌ای است که دریافت کرده‌ایم!
گفت: یعنی در «برجام 2» قرار است امتیازات تازه‌تری به حریف بدهیم و باز هم چندتا وعده‌ نسیه و سرخرمن دریافت کنیم؟!
گفتم: اون قدیم‌ندیم‌ها شخصی با دو کیسه ظرف چینی که بار شتر کرده بود، وارد دروازه شهر شد، گمرکچی با چماق روی یکی از کیسه‌ها زد و پرسید، بارت چیه؟ و صاحب‌بار جواب داد؛ اگه یکی دیگه بزنی، هیچی!

گفت: مگر قرار نبود با توافق وین و اجرای برجام گشایش اقتصادی حاصل شود.

گفتم: اعلام کرده بودند 150 میلیارد دلار از دارایی‌های مسدود شده آزاد می‌شود که بعداً گفتند فقط 6 میلیارد دلار است! قرار بود تحریم‌ها لغو شود ولی تحریم‌های جدید تجاری را تصویب کردند! و... حالا هم که قیمت نفت به 30 دلار رسیده و گفته می‌شود که قرار است به زیر 30 دلار هم برسد!
گفت: وعده‌های نسیه آمریکا که پوچ از آب درآمد، لااقل جلوی صدور نفت با قیمت 30 دلار را بگیرند، چون با در نظر گرفتن هزینه استخراج یک بشکه نفت، صدور آن دیگر صرف نمی‌کند و به قوز بالا قوز تبدیل می‌شود.
گفتم: ایول! ... می‌گویند برای کریم خان زند یک باز شکاری هدیه آورده بودند. پرسید هنرش چیست؟ گفتند؛ روزی 2 کبوتر شکار می‌کند. پرسید؛ خوراکش چیست؟ گفتند روزی 2 تا کبوتر می‌خورد. کریمخان گفت؛ خب! ولش کنید خودش شکار کند و خودش بخورد! چرا هزینه نگهداریش برعهده ما باشد؟!

گفت: سخنگوی دولت گفته است طرح موسوم به لغو روادید که اخیرا در کنگره آمریکا تصویب شده و برای اجراء به امضای اوباما رسیده است، از نظر ما مردود است.

گفتم: یعنی دولت در واکنش به این طرح که تحریم تجاری ایران است، اجرای برجام را متوقف خواهد کرد؟
گفت: ایشان فقط گفته است که «مردود» است!
گفتم: ولی مطابق بند 29 برجام نباید هیچ تحریم جدیدی وضع شود و همچنین قرار بود در صورت تحریم جدید و حتی اظهارنظر درباره تحریم‌های جدید، اجرای برجام را متوقف کنیم.
گفت: جان کری در نامه به آقای ظریف نوشته است مصوبه جدید را اجراء نمی‌کنیم.
گفتم: ای عوام! دیروز کاخ‌سفید اعلام کرد که این طرح نقض برجام نیست و آن را اجراء می‌کنیم!
گفت: دولت که با صراحت اعلام کرده بود اگر آمریکا این طرح را پس نگیرد، اجرای برجام را متوقف خواهد کرد. آن دورخیز  با این برخورد انفعالی همخوانی ندارد.
گفتم: از شخصی پرسیدند بعد از آنهمه تاکید بر فعالیت گسترده چرا دست از فعالیت کشیده‌ای؟ گفت؛ اول این شعر را دیدم که «برخیز و مخور غم جهان گذران» ولی بعدا دیدم همان شاعر می‌فرماید «بنشین و دمی به شادمانی گذران»!

گفت: تازه چه خبر؟!

گفتم: برخی از مدعیان اصلاحات با ذوق‌زدگی از طرح ضدایرانی آمریکا برای تحریم تجاری ایران حمایت کرده‌اند!
گفت: شاید نمی‌دانند که این طرح چه مفهوم و معنایی دارد؟!
 گفتم: تحریم تجاری ایران، تحقیر کشورمان و  متهم کردن ایرانی‌ها به تروریسم از سر و کله این طرح می‌بارد، چطور ممکن است متوجه موضوع آن نشده باشند؟!  این جماعت همان‌هایی هستند که در جریان فتنه 88 هم از تحریم‌های آمریکا علیه ایران استقبال کرده بودند!
گفت: وجدان و صداقت و پاکدستی و اینجور چیزها  پیشکش، یعنی، ایرانی بودن خودشان را هم فراموش کرده‌اند؟!
گفتم: خب! ایرانی داریم تا ایرانی! یارو می‌گفت وقتی به من می‌گویند مثل بچه آدم رفتار کن! من دقیقا متوجه نمی‌شوم که باید مثل هابیل رفتار کنم یا مثل قابیل؟!

گفت: معاون اول رئیس‌جمهور گفته است؛ مشکل این است که منتقدان دولت سطح توقعات مردم را بالا برده‌اند!

گفتم: یعنی منتقدان بودند که می‌گفتند، برجام فتح‌الفتوح است! حتی آب خوردن هم به توافق هسته‌ای بستگی دارد!  و می‌گفتند؛ همه مشکلات اقتصادی با توافق هسته‌ای برطرف می‌شود! می‌گفتند؛ بعد از توافق همه تحریم‌ها برداشته می‌شود!  می‌گفتند؛ بعد از توافق 150 میلیارد دلار دارایی‌های مسدود شده آزاد می‌شود! می‌گفتند...
گفت: این وعده‌ها را که خود دولتمردان می‌دادند و تا حالا هیچیک از آنها هم عملی نشده است.
گفتم: ولی منتقدان از اول می‌دانستند که از برجام آبی گرم نمی‌شود و توصیه می‌کردند که با این گنده‌گویی‌ها،  اعتماد مردم را از دولت سلب می‌کنید.
گفت: کاش لااقل به یکی دو نمونه از خدمات درخور توجهی که طی 2 سال و چند ماه گذشته برای مردم انجام داده‌اند اشاره می‌کردند و بعد می‌گفتند سطح توقعات آنها بالا رفته است.
گفتم: ایول... طرف می‌گفت؛ همسرم خیلی ولخرجه، هر روز کلی پول از من می‌خواد. پرسیدند، اینهمه پول رو چیکار می‌کنه؟ گفت؛ چه می‌دونم! تا حالا که بهش ندادم تا ببینم اینهمه پول رو برای چی می‌خواد؟!

 گفت: یادت هست روزنامه‌های زنجیره‌ای درباره «دکل گمشده» چه سر و صدایی راه انداخته و جناح سیاسی مقابل خود را متهم می‌کردند؟!

گفتم: گوش فلک هم از سر و صدایشان کر شده بود.
گفت: حالا که معلوم شده این سوءاستفاده کار فرزند یکی از وزرای فراری دولت‌های سازندگی و اصلاحات بوده است، بدجوری زیپ دهانشان را کشیده و دیگر لام تا کام درباره آن حرف نمی‌زنند!
گفتم: کشیشی، کارمند کلیسا را به جایگاه اعتراف کشانده و پرسید؛ چرا سه روز غیبت داشته‌ای؟ و کارمند کلیسا که می‌دانست کشیش دست‌بردار نیست، اشاره کرد که صدا نمی‌آید! و کشیش برای ادب کردن او، خودش در جایگاه اعتراف قرار گرفت و کارمند به جای او نشسته و پرسید؛ آن کدام کشیش است که برخلاف دستورات انجیل، مردم را سرکیسه می‌کند؟ و کشیش گفت؛ راست می‌گویی اصلا صدا نمی‌آید!

گفت: بعد از تهدید روسیه که گفته بود سرنگونی جنگنده خود از سوی ترکیه را بی‌پاسخ نمی‌گذارد، اردوغان اعلام کرد که ترکیه عضو ناتو است و ناتو در مقابل حمله احتمالی روسیه از این کشور حمایت خواهد کرد.

گفتم: ولی بعد معلوم شد که قُپی در کرده و «ناتو»  اولا حاضر نیست به خاطر ترکیه با روسیه درگیر شود و ثانیا، در موقعیتی نیست که توان این کار را داشته باشد.
گفت: به همین علت، اردوغان فقط چند ساعت بعد، از درِ آشتی درآمد و خطاب به پوتین گفت؛ نباید روابط خود با ترکیه را نادیده بگیرد.
گفتم: وزیر خارجه ترکیه‌ هم از وزیر خارجه روسیه برای یک دیدار دوستانه دعوت کرد که پاسخ منفی شنید.
گفت: از قدیم و ندیم گفته‌اند «چرا عاقل کند کاری» که بعدش به غلط کردم بیفتد؟!

گفتم: یک پلنگ پیر در جنگل راه افتاده و به هر حیوان دیگری که می‌رسید، با تکبر می‌پرسید؛ سلطان جنگل کیست؟ و حیوانات کوچک مثل خرگوش و موش و شغال و... از ترس می‌گفتند، البته که شما... پلنگ همین سؤال را از فیل کرد و فیل خرطومش را دور کمر پلنگ پیچید و بلندش کرد و محکم به زمین  زد و حیوان فلک زده در حالی که از درد ناله می‌کرد و کمرش را مالش می‌داد، به فیل گفت؛ قربان! یک آدرس پرسیدم، خب نمی‌دانید، بفرمائید نمی‌دانم،  چرا به هوا بلندم کردید و به زمین کوبیدید؟!

گفت: در خبرها آمده است که دولت 1700 تن سیب‌زمینی را برای تعدیل بازار، یعنی حفظ قیمت بالای این کالا، منهدم کرده است!

گفتم: یعنی با وجود تنگدستی اقشار مستضعف و محروم جامعه، دولت یک میلیون و هفتصدهزار کیلو سیب‌زمینی را معدوم کرده و از بین برده است که مبادا قیمت آن در بازار پایین بیاید؟!
گفت: تازه شعار مبارزه با گرانی هم می‌دهند.
گفتم: این اقدامات زشت و نفرت‌انگیز فقط در میان برخی از کلان سرمایه‌داران پول‌پرست آمریکایی نمونه داشته است. دولت موسوم به اعتدال و تدبیر و  راستگویی و معتقد به چرخیدن چرخ معیشت مردم چرا دست به این اقدام مشمئزکننده زده است؟!
گفت: دولت قبلی همین سیب‌زمینی‌ها را به جای انهدام، در میان مردم محروم تقسیم کرده بود و دولت کنونی ظاهرا برای اینکه اقدامی مشابه دولت نهم انجام ندهد، دست به این حرکت زشت و ناپسند زده است.
گفتم: امان از لج‌بازی... می‌گویند دو نفر که با هم درگیر بودند، محکوم به اعدام شده بودند. پای چوبه ‌دار از اولی پرسیدند؛ آخرین تقاضایت چیست؟ گفت؛ بگذارید خانواده‌ام را ببینم. از دومی پرسیدند؛ تقاضای تو چیست؟ گفت؛ نگذارید خانواده‌اش را ببیند!

 

گفت: یکی از شبه روشنفکرها که هر وقت اسم آمریکا را می‌برد، یک آمریکا می‌گوید و از شدت خوشحالی هزار تا آمریکا از لب و لوچه‌اش آویزان می‌شود...
گفتم: بقیه‌اش را نگو که فهمیدم منظورت کیست! حالا بگو که می‌خواستی چی بگی؟!
گفت: این آقا نوشته علت ناکامی دولت‌های اروپائی و آمریکا در کشف شبکه‌های تروریستی این است که قوانین دموکراتیک در آن کشورها به آسانی اجازه بازرسی از افراد و مکان‌های مشکوک را نمی‌دهد!
گفتم: ولی مقامات آمریکایی و اروپایی خودشان تأکید می‌کنند که سخت‌ترین و بی‌ملاحظه‌ترین نوع بازرسی و جاسوسی از افراد را به کار می‌برند و به قول رئیس سازمان «سیا» آمریکا در بازرسی از شهروندانش هیچ حد و مرزی نمی‌شناسد.
گفت: آمریکا برای این شبه روشنفکر وطنی نقش «لیلی» را دارد که مجنون هیچوقت هیچ عیبی در او نمی‌دید. مثلاً اگر از او بپرسی چرا در آمریکا و اروپا ماشین‌های بی‌سقف فراوان است، جواب می‌دهد؛ برای این که کفترهای آمریکا با شعورند و روی سقف ماشین‌ها فضله نمی‌اندازند!
گفتم: از شخصی که بدجوری کشته و مرده آمریکا بود پرسیدند؛ آمریکا چند حرفه؟! یارو با عصبانیت گفت: زبونتو گاز بگیر! آمریکا قربونش برم اصلاً حرف نداره!

گفت: دیروز کمیته حقوق‌بشر سازمان ملل متحد قطعنامه‌ای را که حکومت آل‌سعود درباره نقض دموکراسی و حقوق بشر در ایران تهیه کرده بود، تصویب کرد!

گفتم: آل‌سعود کودک‌کش اصلا می‌داند «بشر» چیست که ادعای حقوق بشر داشته باشد؟!
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: یک مشت اراذل و اوباش که تحت حمایت آمریکا و انگلیس بر سرزمین حجاز حکومت پادشاهی قرون وسطایی دارند و در حاکمیت وحشیانه آنها هیچکس حق رأی ندارد، چگونه دم از دموکراسی می‌زنند؟!
گفت: دولت‌های هالو هفت شنبه‌ای را بگو که به این قطعنامه رأی داده‌اند. یعنی آنها هم این چیزها را نمی‌فهمند؟!

گفتم: از یارو پرسیدند می‌دونی «نبات» کیلویی چنده؟ گفت؛ نه! نمی‌دونم. پرسیدند؛ قیمت «نقل» چی؟ می‌دونی کیلویی چنده؟ یارو جواب داد، نه، نمی‌دونم! بهش گفتند، عیبی نداره! دور از جون خر و  بلانسبت الاغ،  از قدیم و ندیم گفته‌اند، «خر چه داند قیمت نقل و نبات»!

گفت: دولت به جای وام خرید خودرو چرا این وام را برای ازدواج جوانان اختصاص نداده است؟!

گفتم: سخنگوی دولت می‌گوید وام خودرو زمینه‌ساز تولید است ولی وام ازدواج رفاهی است!
گفت: در حالی که شهرهای بزرگ از جمله تهران به خاطر انبوه خودروها به گاراژهای بزرگ تبدیل شده‌اند و ترافیک سنگین همه امور کشور را فلج کرده و آلودگی همیشگی هوا، همه روزه قربانی می‌گیرد، به تولید و افزایش خودرو چه نیازی هست؟!
گفتم: از طرف دیگر، وام ازدواج علاوه بر سامان دادن به زندگی میلیون‌ها جوان، باعث رونق تولید لوازم خانگی برای جهیزیه هم می‌شود و از فلج شدن زندگی مردم به خاطر افزایش سرسام‌آور خودروها نیز جلوگیری می‌کند.
گفت: ظاهرا از نظر اقتصادی در هیچ‌یک از دولت‌های سازندگی و اصلاحات و عدالت و اعتدال شانس نیاورده‌ایم!
گفتم: یارو می‌گفت؛ شانس درِ خونه بعضی‌ها رو زنگ می‌زنه و وارد میشه، اما به درِ خونه ما که می‌رسه، زنگ میزنه و فرار می‌کنه!

گفت: یکی از فتنه‌گران فراری در صفحه فیس‌بوک خود از اداره مهاجرت آمریکا گله کرده که طی چند سال گذشته او را سر دوانده و بلاتکلیف نگه داشته و حاضر نیستند یک کار آبرومندانه به او بدهند!

گفتم: مگر پادوهای فتنه‌گر آمریکا و اسرائیل آبرو هم دارند که انتظار کار آبرومندانه داشته باشند؟!
گفت: نوشته است؛ خسته شده‌ام از بس که به اداره مهاجرت مراجعه کرده‌ام و هر دفعه جوابی شبیه جواب‌های قبلی شنیده‌ام و حالا تصمیم گرفته‌ام که خودم به صورت «سیاه» یک شغل بخور و نمیر پیدا کنم!
گفتم: یارو رفته بود مهمانی، ناهار بهش کرفس دادند، شام اسفناج و صبحانه نون و سبزی، طرف با عصبانیت گفت؛ دیگه لازم نیست غذایی برام تهیه کنید، خودم میرم می‌چرم!