گفتم گفتی گفت

دنبال کنندگان ۶ نفر
این وبلاگ را دنبال کنید
آخرین مطالب

۸۶ مطلب با موضوع «طنز» ثبت شده است

گفت: این دیگر چه جور تفسیر و توجیهی است که دست‌اندرکاران برنامه هسته‌ای کشورمان درباره مفاد برجام و قطعنامه 2231 تحویل افکارعمومی می‌دهند؟
گفتم: چطور مگر؟ چی شده؟!
گفت: دست روی هر یک از بندها و مواد توافق وین می‌گذاری و نشان می‌دهی که علیه منافع و مصالح کشورمان است، آن را یک جور دیگری که با متن آن بند و ماده متفاوت است، تفسیر و توجیه می‌کنند!
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو می‌گفت؛ یک دبیر ادبیات داریم که اگر شاعر در شعر خود آورده باشد برویم مست بکنیم و عربده بزنیم و قداره بکشیم و... باز هم می‌گوید منظور شاعر یک مسئله عرفانی و اخلاقی بوده که در قالب کنایه بیان کرده است!

گفت: دولت بدون تصویب برجام، امتیازدهی به حریف را شروع کرده و به آمانو اجازه دسترسی به مرکز نظامی پارچین را داده است.

گفتم: ولی هنگامی که به آنها اعتراض می‌شد که چرا دسترسی به مراکز نظامی را در برجام پذیرفته‌اند؟ پاسخ می‌دادند که به این بخش از برجام هرگز عمل نخواهیم کرد، پس چرا، بدون آن که برجام تصویب شود به این بخش تحقیرکننده تن داده‌اند؟
گفت: می‌گویند بازدید آمانو از پارچین تشریفاتی بوده است!
گفتم: یعنی در قالب تشریفاتی! به باج‌خواهی حریف تن‌داده‌اند؟! 
گفت: چه عرض کنم؟!
گفتم: در جریان رزمایشی، به یکی از سربازان گفتند بدون چتر از هواپیما بیرون بپر! سرباز با تعجب و اعتراض گفت؛ بدون چتر که در جا کشته می‌شوم! گفتند؛ نگران نباش! «مانور» است، واقعی که نیست!

گفت: آلن‌‌ایر، سخنگوی وزارت خارجه آمریکا گفته است رفت و‌آمد هیئت‌های اروپایی به ایران نمایشی است و تا آژانس انجام تعهدات ایران را تائید نکند، تحریم‌ها باقی خواهد ماند.

گفتم: پس این هیئت‌های اروپایی برای چه ردیف شده و به ایران می‌آیند؟!
گفت: می‌خواهند به مسئولان کشورمان در باغ سبز نشان بدهند تا برجام را دربست تائید کنند.
گفتم: شاعری در مدح یک مزرعه‌دار شعری سرود و مزرعه‌دار گفت؛ سرخرمن بیا تا جایزه‌ات  را بدهم. اما وقتی هنگام درو رسید و شاعر برای دریافت جایزه رفت، مزرعه‌دار گفت؛ جایزه‌ات را همان موقع دادم تو با شعرت مرا خوشحال کردی و من هم با وعده سرخرمن تو را شاد کردم و بی‌حساب شدیم!

گفت: چه خبر؟!

گفتم: آقای دکتر صالحی گفته است؛ با توجه به اینکه برجام به تصویب رسیده است بررسی برجام در مجلس شورای اسلامی و دست بردن در محتوای آن همه ‌چیز را برهم خواهد ریخت.
گفت: تا حالا که گفته می‌شد هیچ چیزی را امضاء نکرده‌ایم و برجام تعهدآور نیست!حالا که پای بررسی در مجلس به میان آمده ایشان و آقای عراقچی می‌گویند برجام تصویب شده و الزام‌آور است!
گفتم: اگر برجام به نفع کشورمان است چرا از بررسی آن در مجلس واهمه دارند؟ و اگر به نفع کشورمان نیست، چه عیبی دارد که برهم بریزد؟!
گفت: انگار که برجام در تأمین منافع ایران شق‌القمر! کرده است و غیر از مسئولان هسته‌ای کشورمان، هیچکس در هیچ جا و به هیچوجه قادر به درک آن نیست و اگر به آن دست بزنند همه این منافع سرشار! و بی‌نظیر! از دست می‌رود!
گفتم: چه عرض کنم؟! طرف می‌گفت، به سلامتی خودمون  که خیلی خوبیم ولی متاسفانه بعضی‌ها هنوز فکر می‌کنند خوبی از خودشونه!

گفت: مگر دولت قول نداده بود که هم چرخ سانتریفیوژها بچرخد و هم چرخ معیشت مردم؟

گفتم: البته که قول داده بود.
گفت: چرخ سانتریفیوژها که با تعداد 20 هزار تا در حال چرخیدن بود و حالا با توافق هسته‌ای قرار است به 6 هزار تا برسد.
گفتم: می‌گویند اگرچه چرخ 14 هزار سانتریفیوژ از حرکت می‌‌ایستد ولی در عوض گشایش اقتصادی به دنبال دارد؟!
گفت: چرخش چرخ معیشت مردم هم که با گرانی‌های لجام‌گسیخته و جهشی کندتر شده است.
گفتم: چه عرض کنم؟! طرف هر دو طرف صورتش را باندپیچی کرده بود، پرسیدند چی شده؟ گفت داشتم اتو می‌کردم که تلفن زنگ زد و اشتباهی به جای گوشی تلفن، اتو را برداشتم! پرسیدند خب! آن‌طرف صورتت چی شده؟ گفت؛ هنوز اتو را زمین نگذاشته بودم که دوباره تلفن زنگ زد!

گفت: آقای عراقچی عضو ارشد تیم مذاکره‌کننده هسته‌ای کشورمان در جلسه دیروز کمیسیون بررسی برجام گفته است: نظر کارشناسی من این است که تصویب برجام در مجلس شورای اسلامی به مصلحت نیست!

گفتم: طوری حرف می‌زنند که انگار مجلس فقط یک راه در پیش دارد و آن تصویب برجام است و حال آن که قرار است مجلس درباره تصویب یا رد آن تصمیم بگیرد.
گفت: از این گذشته، چه کسی گفته است که تشخیص مصلحت نظام بر عهده تیم مذاکره‌کننده است؟! ده‌ها دلیل و سند غیرقابل انکار وجود دارد که نشان می‌دهد پذیرش برجام برای آینده امنیتی و اقتصادی نظام و مردم فاجعه‌آفرین است. دولت که نمی‌تواند به زور نظرش را تحمیل کند!
گفتم: چه عرض کنم؟! دانش‌آموزی وارد خانه شد و به پدرش گفت؛ امروز یک کار بسیار خوب انجام دادم و دست یک پیرزن را گرفتم و او را به آن طرف خیابان بردم. پدرش گفت؛ احسنت! آفرین! ولی چرا لباست پاره شده و دانش‌آموز جواب داد؛ خودش که نمی‌خواست برود. به زور بردمش!

گفت: انصارالله با شلیک فقط یک موشک 103 تن از نظامیان آل‌سعود و امارات و بحرین را به جهنم فرستاده است که 45 تن آنها از نظامیان امارات بودند.

گفتم: به درک! هر یک از این مزدوران وحشی تاکنون صدها کودک بی‌گناه را به خاک و خون کشیده‌اند.
گفت: امارات ابتدا کشته شدن آنها را تکذیب کرد ولی بعدا ناچار به اعتراف شد و به خاطر آنها 3 روز عزای عمومی اعلام کرده است.
گفتم: چرا عزای عمومی؟! هلاکت آنها همه آزادگان دنیا را غرق در شادی کرده و فقط دربار آل‌سعود و شیوخ عیاش و دست‌نشانده امارات عزادار شده‌اند.
گفت: امارات اعلام کرده بقیه نظامیان خود را هم از ائتلاف سعودی و جنگ با یمن بیرون می‌آورد.
گفتم: غلط کرده! بقیه نظامیان امارات بعد از کشته شدن این 45 نفر از جنگ با انصارالله تمرد کرده‌اند وگرنه شیوخ امارات جرأت سرپیچی از دستور آمریکا و اسرائیل را ندارند!
گفت: آنهمه رجز خواندن و شعار دادن علیه یمن و اینکه چنین و چنان می‌کنیم همین بود؟!
گفتم: چه عرض کنم؟!  از یارو  پرسیدند چرا هیچوقت به هیچیک از آرزوهایت نمی‌رسی؟ گفت؛ این آرزوهای من از بس بی‌حیا هستند هرکاری می‌کنم حاضر نمی‌شوند جامه عمل بپوشند.

گفت: اعضای اصلی این حزب «اتحاد ملت» که همان فتنه‌گران هستند.

گفتم: ولی اسمش که حزب فتنه‌گران نیست!
گفت: یکی از مدعیان اصلاحات گفته است؛ این حزب خود را با الزامات نظام همراه می‌کند.
گفتم: در جریان فتنه آمریکایی اسرائیلی 88 هم، ابتدا اعلام می‌کردند که یکی از اصول آنها «قانون‌گرایی» است ولی بعدا نشان دادند که برای وطن‌فروشی اجیر شده‌اند و از نتانیاهو به دریافت مدال «بزرگترین سرمایه اسرائیل در ایران» مفتخر!! شدند! و هنوز هم حاضر نیستند با دشمنان تابلودار این مرز و بوم مرزبندی کنند.
گفت: چه عرض کنم؟! یعنی هنوز هم بعله!...
گفتم: یارو به دکتر گفت؛ یک هفته‌ است که خواب می‌بینم در تیم فوتبال گرگ‌ها  بازی می‌کنم. دکتر چند تا دارو داد و گفت؛ امشب این داروها را مصرف کن تا دیگر از این خواب‌ها نبینی. یارو پرسید؛ اجازه بدهید از فردا شب مصرف کنم. دکتر با تعجب گفت چرا؟! و یارو گفت؛ آخه امشب فیناله!

گفت: دبیر کل حزب تازه تاسیس فتنه‌گران که تحت نام مستعار «حزب اتحاد ملت» وارد عرصه شده است در مصاحبه‌ای گفته است، «چیزی به نام فتنه برای ما تعریف نشده است»!

گفتم: شاید فتنه را با نام واقعی آن یعنی «پادویی و ایفای نقش ستون پنجم برای مثلث آمریکا و اسرائیل و انگلیس» می‌شناسد.
گفت: در حالی که ماجرای وطن‌فروشی اصحاب فتنه همه دنیا را پر کرده است دبیر کل حزب جدید فتنه‌گران چگونه خودش را به آن راه می‌زند و از فتنه اظهار بی‌خبری می‌کند.
گفتم: چه عرض کنم؟! از یارو پرسیدند، هنگام زلزله 7 ریشتری دیشب کجا بودی؟ گفت؛ من رویم آن طرف بود و متوجه نشدم!

گفت: «وین وایت» عضو ارشد اطلاعاتی وزارت خارجه آمریکا خطاب به کسانی که می‌گویند گزینه نظامی روی میز است، گفته است قدرت تلافی ایران برای آمریکا وحشتناک است.

گفتم: یعنی دولتمردان آمریکا از این واقعیت باخبر نیستند که درباره گزینه نظامی، اینهمه غلط زیادی می‌کنند؟
گفت: اندیشکده آمریکن اینترپرایز در گزارشی نوشته است تصویری که گروههای مخالف ساکن آمریکا درباره ایران ارائه می‌دهند غیرواقعی است و آمریکا نباید فریب آن را بخورد.
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو می‌گفت قصد داریم با یک سفینه به خورشید سفر کنیم! به او گفتند ولی هر سفینه‌ای به طرف خورشید برود از فاصله چند صد هزار کیلومتری ذوب می‌شود و یارو گفت؛ فکر آن را کرده‌ایم و قرار است، شب به خورشید برویم! و روی آن فرود بیائیم!

گفت: آقای عراقچی در نشست بررسی علمی برجام در دانشگاه علامه گفته است کار منتقدان شبیه آن بود که وسط عمل جراحی، لوله اکسیژن را قطع می‌کردند!
گفتم: اگر لوله اکسیژن را قطع کرده بودند که بیمار تحت عمل جراحی یعنی همین توافق وین مرده بود!
گفت: شاید منظورش این است که اگر می‌بینید توافق وین چنگی به دل نمی‌زند و آن چیزی که قرار بود باشد، نیست، علت آن، همین قطع کردن لوله اکسیژن بوده است!
گفتم: چه عرض کنم؟! طرف می‌گفت؛ برای شکار به جنگل رفته بودم که ناگهان یک شیر به من حمله کرد، با تفنگ به سویش شلیک کردم ولی به هدف نخورد و شیر به حمله ادامه داد، دفعه بعد می‌خواستم شلیک کنم که گلوله در لوله تفنگ گیر کرد و شیر آمد و مرا خورد! گفتند؛ ولی تو که زنده‌ای؟ و طرف با تأسف جواب داد؛ آخه این هم شد زندگی؟!

گفت: آقای رئیس‌جمهور در جمع استانداران سراسر کشور تاکید کرده است که «نباید فکر کنیم پس از حصول توافق می‌توانیم هر طور که بخواهیم حرف بزنیم»!

گفتم: یعنی بستن دهان منتقدان هم یکی از مفاد توافق وین است؟!
گفت: مگر آمریکا در تنظیم متن توافق چه بلایی بر سرمان آورده است که پیشاپیش می‌گویند مبادا علیه آنها حرفی بزنید؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! یارو از تاکسی پیاده شد و در را محکم بست که درِ تاکسی جا خورد و در همان حال به راننده گفت؛ خودتی! راننده گفت؛ من هنوز چیزی نگفته‌ام که می‌گویی خودتی! و یارو گفت؛ اینجوری که من درِ ماشینت را به هم زدم، بعدا یک چیزی می‌گویی!

گفت: اعتراض کیهان به رئیس سازمان محیط‌زیست و معاون رئیس‌جمهور در مصاحبه با بی‌بی‌سی چه بود؟

گفتم: کیهان اعتراض کرده بود که چرا در این مصاحبه به بی‌بی‌سی گفته است، توافق وین می‌تواند در انتخابات آینده برای اصلاح‌طلبان به عنوان یک اهرم در مقابل جریانات رقیب به کار گرفته شود.
گفت: ولی ایشان بعد از گزارش کیهان به عنوان پاسخ گفته است؛ چرا باید تبدیل ایران به یک قدرت منطقه‌ای برای منتقدان ناراحت‌کننده باشد؟! و اصلا به روی خود نیاورده است که اعتراض کیهان به بهره‌برداری انتخاباتی ایشان از توافق بوده است و نه تبدیل ایران به قدرت منطقه‌ای!
گفتم: چه عرض کنم؟! شخصی زیر نور چراغ برق در پیاده‌رو دنبال چیزی می‌گشت. پرسیدند چه می‌کنی؟ گفت دنبال سوئیچ ماشینم می‌گردم. پرسیدند، مطمئنی که آن را اینجا گم کرده‌ای؟ گفت؛ نه! توی خانه گم کرده‌ام ولی چون آنجا خیلی تاریک است، آمده‌ام اینجا که روشن است دنبالش می‌گردم!

گفت: پایگاه خبری بلومبرگ به اوباما پیشنهاد کرده است که حرکت بعدی او پس از توافق وین باید تلاش برای براندازی جمهوری اسلامی ایران باشد.

گفتم: اینکه دیگر نیازی به توصیه ندارد، براندازی نظام اسلامی ایران طی سی و چند سال گذشته یکی از اهداف استراتژیک آمریکا بوده است ولی به قول هفته‌نامه «ویکلی استاندارد» همه رؤسای‌جمهور آمریکا از کارتر تا اوباما در یک نقطه با امام خمینی(ره) اتفاق‌نظر داشته‌اند و آن، این که «آمریکا هیچ غلطی نمی‌تواند بکند».
گفت: بلومبرگ به اوباما توصیه کرده که برای انجام این مأموریت از «جین شارپ» و «مایکل‌ لدین» استفاده کند.
گفتم: در جریان فتنه آمریکایی اسرائیلی 88 هم از فرمول کودتای رنگی جین شارپ و همپالکی‌هایش استفاده کرده بودند که باز هم نتوانستند هیچ غلطی بکنند. 
گفت: وقتی با جنگ 8 ساله، موشک‌باران شهرها، جنگ نفتکش‌ها، تحریم‌های اقتصادی، گروه‌های تروریستی و صدها توطئه دیگر هم کاری از دستشان ساخته نبود  نتیجه توصیه اخیر هم از حالا معلوم است.
گفتم: یارو رفته بود از کلانتری دزدی کند، کتک مفصلی بهش زدند، وقتی نزد رفقایش برگشت؛ پرسیدند؛ چه خبر؟ شیری یا روباه؟ جواب داد؛ مگه خر چه عیبی داره؟!

گفت: یکی از نمایندگان مجلس ششم گفته است هر طور شده باید در انتخابات آینده مجلس، تندروها را ریشه‌کن کنیم!

گفتم: منظورش از تندروها چه کسانی هستند؟
گفت: اگر سابقه او را بدانی متوجه می‌شوی که منظورش از تندروها کسانی هستند که پای استقلال و تمامیت ارضی کشور ایستاده‌اند و مخصوصا آنهایی که معتقدند رژیم کودک‌کش اسرائیل باید از صفحه روزگار حذف شود.
گفتم: خب! زودتر می‌گفتی. حالا فهمیدم این نماینده مجلس ششم کیست؟ همان که در اوج عملیات روانی آمریکا و اسرائیل و انگلیس علیه برنامه هسته‌ای ایران پشت تریبون مجلس رفت و از زبان اسرائیل گفت؛ 19 سال است درباره برنامه هسته‌ای خود به دنیا دروغ گفته‌ایم!
گفت: و آقای کروبی که رئیس مجلس بود به او نهیب زد که چرا از زبان اسرائیل حرف می‌زنی؟! و حالا احتمالا باز هم از آن طرف آب صدایی شنیده است. 
گفتم: بیخود نبود که نتانیاهو فتنه‌گران را بزرگترین سرمایه اسرائیل در داخل ایران می‌دانست.
گفت: حالا چه اصراری دارد از این چرندیات بگوید؟
گفتم: برای اینکه مثلا مطرح شود!! ... یارو به دکتر گفت؛ آقای دکتر نمی‌دانم چرا هیچکس به من محل نمی‌گذارد؟! دکتر گفت؛ نفر بعدی!

گفت: میکروفون باز لاوروف، وزیرخارجه روسیه کار دستش داد و به خبر مهم و فوری رسانه‌های جهان تبدیل شد.
گفتم: چطور مگر؟!
گفت: لاوروف در کنفرانس خبری مشترک با عادل‌الجبیر، وزیرخارجه آل‌سعود، در حالی که تصور می‌کرد میکروفون بسته است، به زبان روسی او را یک «احمق ملعون» نامید و این ماجرا بلافاصله در سراسر دنیا منتشر شد.
گفتم: خب! لاوروف چه پاسخی داده است؟
گفت: ماست‌مالی کرده و گفته است رسانه‌ها سخن او را وارونه ترجمه کرده‌اند!
گفتم: یعنی به وزیرخارجه آل‌سعود گفته است «ملعون احمق» و رسانه‌ها آن را وارونه کرده و «احمق‌ملعون»! ترجمه کرده‌اند؟!

گفت: روزنامه‌های زنجیره‌ای از رفت و آمد چند هیئت اروپایی به ایران بدجوری ذوق‌زده شده‌اند و آن را به حساب دستاوردهای توافق وین نوشته‌اند!

گفتم: ولی هیچکدام از این هیئت‌ها دست به هیچ اقدامی در عرصه اقتصادی کشور نزده‌اند.
گفت: پس برای چه آمده‌اند؟!
گفتم: عضو هیئت رئیسه اتاق بازرگانی می‌گوید، برخلاف فضاسازی برخی رسانه‌ها، سفر هیئت‌های اروپایی فقط ژست سیاسی است و هیچ سودی نداشته است.
گفت: یعنی روزنامه‌های زنجیره‌ای از وعده‌ و وعید خشک و خالی اروپایی‌ها ذوق‌زده شده‌اند؟!
گفتم: چه عرض کنم؟! شخصی از شخص دیگری یک میلیون تومان طلب داشت و طرف مقابل از پرداخت بدهی خود طفره می‌رفت. روزی طلبکار به در خانه بدهکار رفت و با سر و صدا طلب خود را مطالبه کرد. بدهکار گفت؛ اگر 500 هزار تومان آن را فردا بدهم، 400 هزار تومان را هفته بعد و 99هزار تومان را دوهفته بعد، چقدر باقی می‌ماند؟ طلبکار گفت؛ هزار تومان و بدهکار فریاد کشید و گفت؛ مرد حسابی! خجالت نمی‌کشی برای هزار تومان اینهمه سر و صدا راه انداخته‌ای؟!

گفت: «تِد کروز» نامزد ریاست جمهوری آمریکا گفته است اگر رئیس‌جمهور بشوم «توافق با ایران» را پاره می‌کنم.
گفتم: از این بهتر چه می‌شود؟! «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد.»
گفت: منظورش این است که باید به ایران حمله نظامی بشود!
گفتم: همه مقامات آمریکایی از دموکرات و جمهوریخواه و صهیونیست‌های آیپک و کلان سرمایه‌داران دور هم جمع شدند و بعد از اینکه دیدند حمله نظامی به ایران برایشان ممکن نیست و هیچ غلطی نمی‌توانند بکنند، به مذاکره تن دادند، حالا معلوم نیست این یارو فسقلی چرا هنوز از راه نرسیده تهدید به حمله نظامی می‌کند؟!
گفت: حیوونکی تازه‌کاره، هنوز نمی‌دونه دنیا چه خبره! و اگر رئیس‌جمهور بشه که نمیشه، تازه سیلی خوردنش از ایران شروع میشه و...
گفتم: یارو می‌گفت؛ من بچه که بودم، بیشتر از اینکه از گم شدنم بترسم، از پیدا شدنم وحشت داشتم، چون وقتی پیدا می‌شدم، چنان کتک می‌خوردم که هفت پشتم پیش چشمم رژه می‌رفتند.

گفت: هفته‌نامه «صدا» متعلق به حزب کارگزاران در یکی از مطالب شماره اخیر خود تیتر زده است؛ «توافق هسته‌ای با کشف نفت قابل مقایسه است»!
گفتم: ولی بعد از کشف نفت، مسئولان غرب‌گرای آن روز برای این که انگلیس بتواند بدون اعتراض مردم این ثروت ملی را غارت کند؛ به ملت می‌گفتند «این ماده بدبو و کثیف به چه درد می‌خورد؟! بهتر است بدهیم به انگلیس و از شر آن راحت شویم»! چرا با ملی شدن صنعت نفت مقایسه نکرده است؟!
گفت: چه عرض کنم؟! شاید منظور ارگان حزب کارگزاران این است که تاسیسات هسته‌ای به درد نمی‌خورد و اگر توافق وین باعث از بین‌رفتن آن بشود، نباید نگران بود و بهتر است این صنعت را بدهیم برود!
گفتم: حالا که اروپا به خاطر تحریم گازی روسیه با مشکل روبرو شده بعید نیست برخی از غرب‌گراها برای فروش گاز ارزان به اروپا، اعلام کنند، ما مردم که این همه با هم مهربون هستیم و می‌تونیم همدیگه رو ببوسیم، دیگه چه نیازی به «گاز» داریم؟!